چرا باید به سمت راهبرد مذاکره مستقیم با آمریکا حرکت کرد؟

هفتم اکتبر در تاریخ هفتاد ساله رژیم صهیونیستی روزی عادی نبود؛ به زعم زمامداران این رژیم واقعه هفت اکتبر بزرگترین قتل عام یهودیان پس از هولوکاست را رقم زد. امنیت اسرائیل، که براساس وعده های صهیونیسم قرار بود بهشت امن یهودیان جهان باشد، در این روز فروپاشید و یهودیان در شهرها و خانه های امن خود در عمق اسرائیل کشته شده یا به اسارت گرفته شدند. از چشم انداز اسرائیل این عملیات سیلی سختی به صورت اسرائیل در منطقه و محله ای است که هیچ کس دل خوشی از این رژیم ندارد. اسرائیل می داند در این محله (عرب نشین و مسلمان نشین) کوچکترین نشانه های ضعفی از اسرائیل به عنوان فرصتی برای جبران یک تاریخ جنایت، شکست و تحقیر علیه اعراب تعبیر خواهد شد. آنچه اسرائیل را در این منطقه خصومت خیز، خاورمیانه، باقی نگاه داشته هراس ملتها و دولتهای (شکست خورده) منطقه از قدرت بیرحمانه اسرائیل برای تلافی و مجازات شدید دشمنان احتمالی است. اینک آن کوزه شکسته شده و آن پیمانه ریخته است و اسرائیل تا زمانی که مجددا معادلات گذشته را برقرار نساخته و تصویر شکست ناپذیر و مقتدرانه قبلی را بازسازی ننماید، احساس آرامش و امنیت نخواهد کرد.

تاریخ طولانی درگیری اعراب و اسرائیل شاهد رویکرد رئالیستی، بیرحمانه و البته موفق این رژیم برای مقابله با تهدیدات و مجازات تهدیدکنندگان اسرائیل است. علت اصلی به زانو درآمدن کشورهای مقاوم عربی مانند مصر، اردن، عربستان و همچنین سازمانهای مبارز فلسطینی مانند فتح و سایر اعضای ساف تجربه تلخ این ضربات و هزینه های بالای آن بود. این هزینه های سنگین طرفهای مختلف عربی را که به جنگ اسرائیل رفته بودند، به تدریج خسته، فرسوده و ناامید نمود. پس از شکست و عقب نشینی نیروهای قومی گرای عرب، اسلام گرایان به رهبری ایران پرچم مبارزه با اسرائیل در منطقه را در دست گرفتند. از دل این نیروها سازمانهای موفق و توانمندی چون حماس و حزب الله ظهور نمود که توانستند عملیاتهای موفقی چون طوفان الاقصی و جنگ ۳۳ روزه را رقم بزنند و به چالشی جدی برای امنیت اسرائیل بدل شوند اما تحولات میدان، از جمله تحولات چند ماهه اخیر، به خوبی نشان می دهد که این توانمندی و موفقیتهای نسبی نتوانسته است معادلات و مناسبات کلان در روابط میان قدرت مقاومت و اسرائیل در منطقه را دچار تحولی بنیادی نماید. در به نوعی همچنان بر همان پاشنه پیشین می چرخد. به این معنا که اسرائیل همچنان از نیرویی جهنمی و کارآمد برای نابودسازی توان دشمنان خود برخوردار است. آنچه در ماههای اخیر بر سر حماس و حزب الله و رهبری و فرماندهی آن آمده گواهی بر این ادعا و یادآور تجارب نیروهای سابق مقاومت در منطقه، چون مصر و فتح، در نبرد با اسرائیل است.

برای بازسازی تصویر قدرتمندانه از اسرائیل، به زعم زمامداران این رژیم، مجازات عاملان واقعه هفتم اکتبر ضرورتی اجتناب ناپذیر است. در این مسیر اسرائیل ابتدا باریکه غزه را به سوی نابودی کشانده و به ویرانه ای تبدیل نموده است. بیش از صدهزار فلسطینی در این حملات کشته و زخمی شده اند. همه چیز در غزه، از مدرسه تا بیمارستان با خاک یکسان شده و هنوز اسرائیل دست بردار نیست. از چشم انداز اسرائیل نابودی کامل غزه می تواند تصویر گذشته از یک اسرائیل قدرتمند را احیا نماید اما این نابودسازی بدون توجه به افکار عمومی منطقه و جهان و حقوق بین الملل و حقوق بشر و جایگاه سازمان ملل امکان پذیر نیست لذا اسرائیل تلاش می کند این پروژه نابود کننده را که اینک یکسال از پیگیری شبانه روزی آن می گذرد براساس هاضمه جهان و صبر و تحمل آن مدیریت نماید به گونه ای که مخالفت و نارضایتی جهانی از نابودسازی غزه و نسل کشی فلسطینی های آن به شورشی غیرقابل کنترل علیه اسرائیل بدل نگردد.

هر آنچه اسرائیل در جبهه های نبرد با حماس و حزب الله انجام دهد و هر موفقیتی که در این میادین به دست آورد برای رفع تهدید موجود علیه اسرائیل و تجدید امنیت آن کافی نیست. اسرائیل و سایر بازیگران منطقه ای و جهانی قدرت حزب الله و حماس و توان آنان برای ضربه زدن به اسرائیل را مرهون حمایت و پشتیبانی، به ویژه پشتیبانی تسلیحاتی و نظامی، ایران می دانند و از این چشم انداز مسئول اصلی واقعه هفتم اکتبر و سایر تهدیدهای موجود علیه اسرائیل که از هفت جهت (غزه، کرانه باختری، لبنان، یمن، ایران، عراق و سوریه) اسرائیل را هدف قرار می دهند، تنها و تنها ایران است و از این رو بدون مجازات ایران هر گونه پروژه ای برای احیای امنیت و بازدارندگی اسرائیل نافرجام و ناکام به نظر می رسد. برای بازسازی یک اسرائیل قدرتمند و شکست ناپذیر اسرائیل باید بتواند نشان دهد که ایران را سرجای خود نشانده و به اصطلاح به سزای عمل خود رسانده است.

تاریخ اسرائیل در برخورد با مخالفان و مقاومت کنندگان نشان از توان بالای این رژیم در عملی کردن پروژه های قبلی مجازات کشورها و سازمانهای تهدید کننده دارد. در واقع اسرائیل در طول تاریخ خود توانسته همه تهدیدهای قبلی را خنثی نموده و همه تهدیدکنندگان مانند مصر و عراق را سرجای خود بنشاند. این به معنای آن نیست که موفقیت اسرائیل در درگیری با ایران حتمی است اما حتما واجد این پیام است که در در تاریخ درگیری با اسرائیل تاکنون بر این پاشنه چرخیده و ایران برای مصون ماندن از فرجامی مشابه سرنوشت کشورهای عربی باید توان تغییر مسیر تاریخ را داشته باشد و این امری ساده و آسان نیست. بنابراین به حکم تاریخ و واقعیتهای آن تهدید اسرائیل علیه کشور اینک تهدیدی کاملا جدی است.

ایران، در مقایسه با تهدیدهای قبلی اسرائیل (کشورهای مختلف عربی)، کشوری بزرگتر، وسیعتر و دورتر است و این، علاوه بر عوامل دیگری مانند تدوام پویایی مبارزه طلبی اسلام گرایانه، بر محدودیتهای اسرائیل برای نابودکردن توان تهدید ایران می افزاید. این محدودیت عملا اسرائیل را در موقعیتی قرار داده که بدون کمک قدرتهای جهانی، به ویژه آمریکا، انتخاب کم هزینه ای برای خنثی کردن کامل تهدید ایران ندارد. ایران امروزه نه تنها می تواند از طریق هم پیمانان خود در لبنان، سوریه، عراق، فلسطین و یمن اسرائیل را هدف قرار دهد بلکه اینک توان موشکی آن نیز دسترسی خود به تاسیسات حیاتی اسرائیل را اثبات کرده است.

اسرائیل برای فائق آمدن بر این محدودیت راه حلی مشخص و مجرب دارد و آن همانا کشاندن آمریکا به میدان نبرد است. تاریخ منطقه به خوبی نشان می دهد اسرائیل، با استفاده از لابی و نفوذ خود در آمریکا، به تکنولوژی این جنگ افروزی دست یافته و آن را با موفقیت در عراق و سوریه و سایر سرزمینهای اسلامی امتحان کرده است. در جریان اشغال عراق، در واقع آمریکا با تحریک اسرائیل و تاثیرگذاری لابی آن در ایالات متحده به عراق حمله و آن را اشغال نمود. اینک پس از بیست سال کاملا روشن است این حمله برای آمریکا منافعی که هزارها کشته و تریلیاردها دلار هزینه مربوطه را توجیه کند نداشته و در واقع تنها نقشه جنگ افروزانه اسرائیل برای خنثی کردن تهدیدهای آن در منطقه و تشکیل خاورمیانه ای عاری از دشمنان اسرائیل را محقق نموده است.

براین اساس، بهترین شانس اسرائیل برای احیای بازدارندگی این رژیم، جبران فاجعه هفتم اکتبر، مجازات عبرت آموز عاملان آن و بازسازی تصویر یک اسرائیل قدرتمند و شکست ناپذیر در منطقه، نابودکردن تهدید ایران از طریق توان آمریکاست و این شانس با توجه به روی کارآمدن ترامپ در آمریکا در بهترین وضعیت قرار گرفته است. ریاست جمهوری ترامپ، در دوره پیشین، او را به عنوان زمامداری معرفی می نماید که بهترین همراهی و همکاری را با رژیم اسرائیل و شخص نتانیاهو داشته و از این حیث همه روسای جمهور آمریکا را با فاصله پشت سر گذاشته است. از طرف دیگر وجود تنش در روابط آمریکا و ایران، نبودن روابط رسمی میان دو کشور، تداوم خصومتهای گذشته (پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران) و اضافه شدن پرونده ها و مشکلات جدیدی در مناسبات دو کشور به ویژه ترور شهید سلیمانی زمینه را برای سمپاشی و بهره برداری اسرائیل و به آتش کشیدن این روابط ملتهب فراهم نموده است.

سابقه موفق اسرائیل در استفاده از توان آمریکا برای سرکوب دشمنان اسرائیل در منطقه، روابط عالی با آمریکای ترامپ، پیروزی کامل و قاطع جمهوری خواهان در مجالس آمریکا، لابی قدرتمند و تاثیرگذار اسرائیل در آمریکا و همچنین دسترسی عالی این لابی به رسانه های گروهی که همه مشوق اسرائیل برای استفاده از آمریکا علیه ایران است، برای مدیریت موفق این پروژه سنگین لازم اما ناکافی است. اسرائیل در عین حال نیاز دارد برای پیشبرد چنین پروژه ای ایران را به عنوان خطری فوری و جدی برای منافع و امنیت آمریکا (و نه فقط اسرائیل) معرفی نماید. زیرا در نهایت، آمریکا با همه نزدیکی اش به اسرائیل و تاثیرپذیری از آن، زمانی برای ورود به چنین نبردی تصمیم خواهد گرفت که ایران را تهدیدی غیرقابل چشم پوشی برای خود ببیند. تهدیدی که جز از طریق هزینه های سنگین یک رویارویی مستقیم رفع نخواهد شد. پرونده مفصل غرب ستیزی، آمریکا ستیزی و ستیزه جویی های بین المللی ایران، هم در سطح لفاظی مسئولان و هم در سطوح عملیاتی، مواد گرانبهایی را برای اسرائیل و لابی بین المللی آن فراهم نموده تا آش «تهدید ایران علیه صلح و امنیت کشورهای غربی» پخته و آماده شود و زمینه کامیابی اسرائیل در تحمیل اولویت خود به دستورکار آمریکا (و کشورهای غربی) فراهم گردد.

بزرگترین شانس ایران برای خنثی کردن این پروژه اسرائیلی، گفتگوی مستقیم با آمریکا با هدف خنثی کردن تبلیغات و دسیسه های ضدایرانی اسرائیل و دور کردن آن از این صحنه خطرناک (برای هر دو کشور) از طریق نشان دادن این واقعیت است که ایران تهدیدی علیه غرب و امنیت آن نیست. موفقیت در این امر در گرو بهره گیری از حداکثر ظرفیت موجود در فضای تعامل میان دو کشور، مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط، در سریعترین زمان ممکن و بدون فوت وقت است. نتانیاهو و دولت راستگرای او با خبر پیروزی ترامپ جان تازه ای گرفته، به اجرای موفق این پروژه ضدایرانی امیدوارتر شده و حرکت خود را شروع کرده است. پریروز اعلام شد بنیامین نتانیاهو ظرف چند روز گذشته (پس از اعلام خبر پیروزی ترامپ در انتخابات) سه بار با ترامپ گفتگوی تلفنی داشته و در این گفتگوها طرفین در زمینه تهدیدهای ایران و خطر آن اتفاق نظر داشته اند. اسرائیل می داند گفتگوی ایران و آمریکا می تواند تلاشهای این رژیم برای تنش افزایی و جنگ افروزی میان دو کشور را برباد دهد بنابراین سریعا دست به کار شده و مسیر تعامل و گفتگوی دو کشور را بمب گذاری خواهد نمود. اولین نمونه از این اقدامات یک روز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات رونمایی شد. در خبری که به تیتر یک بسیاری از رسانه های آمریکایی، از جمله نیویورک تایمز، تبدیل گردید «افشا» شد که سپاه پاسداران با استفاده از سه عامل، که یکی از آنها در ایران بسر می برد، در صدد ترور ترامپ برآمده است. اسرائیل با این بمب گذاریهای اطلاعاتی و تبلیغاتی افکار عمومی و تصمیم گیران در آمریکا و ایران را هدف قرار داده و تلاش می نماید مناسبات دو کشور را از هر دو طرف تخریب نموده و زمینه هرگونه مذاکره یا معامله میان دولتمردان دو کشور را از بین ببرد. در این بمب گذاریها تلاش می شود غیرت و احساسات دو طرف علیه دیگری تحریک شود. براین اساس، هر چه زمان بگذرد اسرائیل فرصت بیشتری برای بمب گذاری در مسیر گفتگوی دو کشور و حل اختلافات فیمابین و سامان دادن تلاشهای خرابکارانه خواهد داشت. بنابراین تاخیر و تعلل در انجام اقدامی عاجل برای خنثی کردن این پروژه ضدایرانی در واقع فرصت دادن به اسرائیل برای تخریب مسیرهای تعامل ایران و آمریکا و پیشبرد پروژه خطرناکی است که ممکن است کیان کشور را با یک مخاطره اساسی و بی سابقه روبرو سازد.


چرا باید به سمت راهبرد مذاکره مستقیم با آمریکا حرکت کرد؟

بیشتر بخوانید